اختلافات نظری و اعتقادی وهابیان با سائرمسلمین
اختلافات نظری و اعتقادی وهابیان با سائرمسلمین
منبع : اختصاصی راسخون
وهابیان با دیدگاه خاصی که درمسئله خدا شناسی و میزان شرک و توحید دارند ،بسیاری از اعمال و عقاید مسلمین ؛ از قبیل شفاعت ، تبرک ، زیارت قبور اولیای الهی و.... را شرک و عاملان به آن را مشرک می خوانند ، آنها که دارای ویزگی روحیة خشک وتعصب در اندیشه هستند به تلويح يا تصريح ، خود و پيروانشان را موحد و مسلمان مي شمرند و سائر مسلمین که با آنها هم عقیده نیستند را مشرك و كافر قلمداد مي كنند و به تبع آن ، خون و اموال شان را حلال و ذبیحه آن را حرام می شمرند گر چه امروزه برخی از آنان با دیدة معتدل تری نسبت به دیگران می نگرند . اصول فكري و اعتقادي وها بيت را در پنج محور زير می توان خلاصه كرد:
1.اعتقاد به جسمانيت و رؤيت حسي خداوند و اثبات جهت براي ذات حق تعالي؛
2.توسعه دادن به دايره كفر و شرك؛
3. عادي جلوه دادن مقامات پيامبران و اوليا و پايين آوردن جايگاه و مقام آن بزرگواران؛
4. انكار فضايل مسلّم اهل بيت عصمت و طهارت (علیهم السلام)
5. تكفير مسلمانانی كه آراء و اندیشه های آنان را نپذيرند.
کلید واژگان: وهابیون، شرک ، کفر،اختلاف ،توحید، مسلمین
مقدمه:
وقتی دین آموزه های اعتقادی را مطرح می کند هدف اعتقاد قلبی و التزام به انهاست اما هنگامی آموزه های عملی را ارائه می دهد مقصود عمل کردن به آنها بر اساس اعتقادات قلبی است .بین باورهای جوانحی (قلب) و اعمال جوارحی دینی انسان ارتباط تنگاتنگی حاکم است به این معنی که عقیده داشتن به آموزه های دینی از خود آثار و لوازم عملی نیز دارد و از طرفی هم اعمال و رفتار دینی انسان مبتنی بر باورها و عقاید اوست .لذا همانطور که گفتار و رفتار یک انسان معرِّف شخصیت اوست، رفتار و عملکرد یک جامعه و یا قوم نمایانگر عقاید و گزاره های دینی آنهاست.وقتی دريك تقسيم كلي مسلمانان به دودستة شيعه وسني تقسيم می گردند ،اهل سنت در چهار مذهب بنام حنفي،حنبلي،شافعي ومالكي خلاصه می شود. ومذهب تشيع نیز داراي فرقه هاي مختلف وگروه هاي متعددي است .فرقة وهابيت که یکی از فرقه های اهل سنت به شمار می آید، گرچه خود را حنفي مذهب قلم داد مي كند اما با تمام فرقه هاي اسلامی اختلاف اساسي دارد. رفتار و عملکرد متفاوت آنها حاکی از عقاید و باورهای بیگانه آنهاست که در این مختصر به برخی از این اختلافات اشاره می رود.
معیار کفر و ایمان
1- شیخ عبدالعزیز بن باز : «دعا از مصادیق عبادت است و هرکس درهر بقعه ای از بقعه های زمین بگوید: یا رسول الله ، یا نبی الله ، یا محمد به فریاد من برس ، مرا دریاب ، مرایاری کن، مرا شفا بده، امتت را یاری کن ، بیماران را شفا بده ، گمراهان را هدایت فرما ، یا امثال اینها ، با گفتن این جمله ها برای خدا شریک در عبادت قرار داده و در حقیقت پیامبر(ص) را عبادت نموده است ...» (1).
2- صنعانی :« توحید عبادی خالص هنگامی است که دعا، استغاثه ، نذر، قربانی ، رکوع ، سجود، طواف، و هر نوع تعظیم وخشوع برای خدا باشد و هرکس یکی از این اعمال را برای مخلوق زنده یا مرده انجام دهد اعم از اینکه آن مخلوق جماد باشد یا پیامبر ، فرشته ، ولی وهرکه وهرچه باشد، آن ، شرک است و خارج شدن از حدود توحید عبادی ! و چنین اشخاصی خونشان مباح و دارائیشان برای ما حلال است».(2)
3- همو در جای دیگرمی گوید: «هرکس از مخلوقی یاری و کمک طلبد این عمل او شرک در عبادت محسوب می شود و کنندة این کار پرستندة آن شخص می باشد اگرچه به زبان موّحد باشد چون مشرکین نیز بوجود خدا اعتراف داشتند و به او تقرب می جستند ولی معذلک این اعتقادات واین اعترافات آنان را از نتائج شرک دور نساخت و مانع از آن نشد که خون شان ریخته شود وفرزندان شان اسیر گردد و اموال ودارائی شان به غارت رود».(3)بنا بر این از دیدگاه وهابیان کسی که شهادتین را جاری کند و منکر ضروریات دین نباشد اما از دیدگاه ها ونظریات آنها پیروی نکندکافر، مشرک ، مهدورالدم ، و مالش حلال شمرده می شود در حال که مسلمانان همگي معتقدند هر كس شهادتين را بر زبان جار كند ،مال وخونش محفوظ ومحترم است .(4) و در روایات نیز از تکفیر مسلمانی که اقرار بر شهادتین نموده نهی شده ؛ خصوصا کسانیکه اهل عمل به فرایض دینی نیز هستند اینک به برخی ازا نها اشاره می شود:1) پیامبر(ص) فرمود: «اهل ملت خود را تکفیر نکنید ، اگرچه گناه کبیره انجام می دهند».(5) 2)«هر مسلمانی که مسلمان دیگر را تکفیر کند، اگر واقعا کافر باشد اشکالی ندارد و الّا خودش کافر می شود».(6) 3) و نیز فرمود : «به جهت گناه اهل لا اله الّا الله را تکفیر نکنید ؛ زیرا کسی که چنین کند ، خودش به کفر نزدیک تراست».(7) 4) بخاری از رسول اسلام(ص) نقل می کند که فرمود:« من مأمریت داشتم با مردم پیکار کنم تا آنان کلمه توحید را بر زبان برانند ، برسالت محمدی (ص) شهادت دهند، نماز بخوانند، قبله ما را بپذیرندو طبق دستور اسلام ذبح کنند ووقتی این کار ها را کرد ند خون و مال شان محترم خواهدبود».(8)سید محسن امین می گوید:« از احادیث استفاده می شود کسی که اظهار شهادتین کند حکم به مسلمان بودنش می کنیم مگر آنکه دلیل قطعی بر خلاف آن به ثبوت برسد» .(9)
اجتهاد
تجسیم خداوند
انکارفضائل انبیاء و اولیای الهی
زیارت قبور اولیاء الهی
1.قسطلانی :« مسلمانان اجماع بر زیارت قبور دارند؛ آن گونه که نووی حکایت کرده است. و ظاهریه آن را واجب می دانند. پس زیارت قبر پیامبر(ص) به دلیل عام وخاص مطلوب است» .(40) 2.قاضی سبکی: »بدان که علماء بر استحباب زیارت قبور اجماع کرده اند، بلکه برخی از ظاهریه قائل به وجوب آن به جهت حدیث مذکور شده اند. و از جمله کسانی که اجماع مسلمانان بر استحباب را حکایت کرده ، ابوزکریای نووی است».(41)جعفر سبحانی می نگارد: استحباب زیارت قبور در تمام مذاهب فقهی امری مستحب است و در این باره روایات آمده است حتی خود حضرت پیامبر(ص) گاهی قصد بقیع می کرد و هر گاه وارد این سر زمین می شد، به آنان چنین خطاب میکرد:» درود بر شما ای ساکنان خانه افراد با ایمان ، خداوند آنچه را به شما وعده داده فردا به شما عطا فرماید. شما میان مرگ و رستاخیز به سر می برید و ما نیز به شما خواهیم پیوست. پروردگارا! اهل بقیع غرقد را بیامرز».(42) وهابيان زيارت قبور انبياء واوليا را حرام وحتي سفر به قصد زيارت ان بزرگواران را نيز حرام مي دانند ، ولي مذاهب چهار گانه بالا ترين ثواب را براي زيارت قبر نبي قائلند و مسافرت براي آن را نيز حرام نمي دانند .(43)
قسم خوردن به غیر خداوند
نذر وذبح برای غیر خدا
توسل
اما باید گفت وهابیون توسل به خدا ، ذات و اسماء و صفاتش ، طاعت وایمان، قران کریم،ذات پیامبردر زمان حیات و قبل از آمدنش به دنیا ،دعا وآثارپیامبر در زمان حیاتش را جایز دانسته اند اما توسل به جاه ومقام ودعاو آثار پیامبرو اولیای الهی را در زمان حیات برزخی حرام وشرک آلود می دانند.
فتوا های وهابیان :
2.ناصرالدین البانی :«من معتقدم کسانی که به اولیاء و صالحان و...توسل می کنند از راه حق گمراهند....».(56) اما سایر مسلمین آنها را قبول داشته و توسل به طاغوت وبت ها را قبول ندارند.علامه امینی در این مورد نیز آورده است : امام ابن الحاج محمد قیروانی مالکی متوفای 737ه در کتاب «المدخل» در فصل زیارت قبور ج1 ص257 بعد از مطلوب بودن زیارت قبور انبیاء می گوید: بوسیله آنها به خدا در مورد قضاء حوایج و آمرزش گناهان توسل جوید و بداند که خواسته هایش بر آورده خواهد شد چون آنان در گشوده خدایند و سنت خدا بر این جاری شده که حوائج را بدست آنان و بوسیله آنان بر آورد.......اما در مورد زیارت آقای اولین و آخرین پیامبر عزیز ما صلوات الله و سلامه علیه آنچه که در باره ای دیگر ÷یامبران گفتیم باید خیلی بیشتر رعایت گردد یعنی با ادب تمام و احترام و خضوع و خشوع بیشتر باشد زیرا او شفیعی هست که شفاعتش رد نمی شود و کسی که رو سوی او آرند و به بارگاه او نازل شود و از او کمک بگیرد و به او پناه برد محروم نمی گردد زیرا او قطب دایره کمال و عروس آفرینش است.(57)
نورالدین سمهودی از علمای اهل سنت می گوید:«استغاثه و شفاعت و توسل به پیامبر(ص) و جاه وبرکت او نزد خداوند از کردار انبیا وسیرةسلف صالح بوده و در هر زمانی انجام می گرفته است ، چه قبل از خلقت و چه بعد از ان ، حتی در حیات دنیوی و برزخ . هرگاه توسل به اعمال صحیح است ؛ همان گونه که در حدیث غار امده ، توسل به پیامبر(ص) اولی است..»(58)
تبرک
1. صالح بن فوزان از مفتیان وهابیان: «سجده کردن بر تربت اگر به قصد تبرک به این تربت وبه ولی باشد ، شرک اکبر است و اگر مقصود از ان تقرب به خدا با اعتقاد به فضیلت این تربت باشد ، همانند فضیلت زمین مقدس در مسجد الحرام و مسجد نبوی و مسجدالاقصی ، بدعت است ...»
2. شورای دایمی مفتیان وهابیان: «... توجه پیدا کردن مردم به این مساجد و مسح نمودن دیوارها و محراب ها وتبرک به آنها بدعت ونوعی شرک وشبیه به عمل کفار جاهلیت است.»
3. بن باز : «قرار دادن قرآن در ماشین به جهت تبرک ، اصل ودلیلی بر ان نبود(59)ه و غیر مشروع است» .(60) اما تبرک که به معنای طلب برکت (61) در قرآن کریم با الفاظ گوناگون آمده است واین معنارا افاده می کند که خداوند برای برخی ازاشخاص یا مکان ها و یا زمانها به نوعی خاصی برکت افاضه کرده است و تبرک جستن به برخی از آنها را مانند تبرک جستن حضرت یعقوب به پیراهن فرزندش یوسف(62) و یا تبرک جستن بنی اسرائیل به تابوتی که در ان اثار آل موسی و آل هارون بود(63) بیان فرموده است .در سیرة صحابه نیز تبرک به پیامبر(ص) دیده می شود ودر این مورد روایات فراوانی نیز وجود دارد که دو روایت از باب شاهد آورده می شود :عایشه :« صحابه دائما فرزندان خود را نزد پیامبر(ص) می آوردند تا آنان را تحنیک گردانیده مبارک گرداند».بخاری : «هرگاه پیامبر(ص)وضوء می گرفت نزدیک مسلمانان(بر سربه دست آوردن آب وضوی آن حضرت) و تبرک به آن همدیگر را بکشند».(64)با این دیدگاه وهابی ها نه تنها سائر مسلمین موافق نیست بلکه خود شان نیز در عمل با این فتوی شان دچار تناقض شده اند زیرا باید از آنها پرسید اگر تبرک معنا ندارد و بدعت است پس احترام به مسجد ، کعبه ، طواف به اطراف ان، بوسیدن حجرالاسود و احترام به جلد قرآن چه معنا دارد ؟ چرا شیخین را با اصرار آوردند کنار مرقد پیامبر (ص) دفن کردند ولی از دفن امام حسن مجتبی(ع) که نوة ان حضرت بود ممانعت به عمل آمد.
شفاعت
بزرگداشت موالید ووفیات اولیای خدا
بر اساس گواهی تاریخ یکی از اعمال که مسلمین در طول تاریخ در موقعیت های خاص انجام می دهند بر پایی مراسم جشن وشادی به دلیل اهمیت و مبارک بودن آن موقعیت انجام می شود ؛ خواه ولادت امام باشد و یا بعثت پیامبر و مانند ان . قسطلانی از علمای مشهورقرن نهم می گوید: «مسلمانان پیوسته در ماه میلاد پیامبر(ص) جشن می گیرند، اطعام می کنند ، شب ها به پخش انواع صدقات می پردازند، اظهار شادمانی کرده ونیکی ها را دو چندان می کنند و به قرائت اشعاری در ولادت آن حضرت می پردازند...» دیار بکری که از قضات مکه در قرن دهم به شمار می رفت در تاریخ خود همین مضمون را می نویسد(67). این دونص تاریخی نشان می دهد که بزرگداشت موالید اولیای الهی در تاریخ اسلام ریشة دیرینه دارد. ولی متاسفانه وهابیان با بر پایی مراسم و محافل که به مناسبت موالید و وفیات بزرگان دین واولیای الهی مخالفت ورزیده و آن را بدعت می شمارند . شورای دائمی فتوای وهابیان می گوید: جایز نیست در سوگ انبیاء و صالحین و نیز زنده کردن یاد آنان در روز تولد شان و بر داشتن علم ، چراغانی و شمع نصب کردن بر قبور شان مراسمی برگزار شود؛ زیرا تمام این ها از بدعت های است که در دین وارد شده است و از موارد شرک است»(68) در حال که مهر ورزی و تکریم به پیامبر(ص) و ذوی القربای او و همچنین سایر بزرگان دین واولیا الهی از اصول اسلام است که هم ریشة دیرینه تاریخی دارد و هم از لحاظ عقل ونقل مستند است زیرا یکی از قانون های عقلی وجوب شکر منعم و دوست داشتن نعمت دهنده است پس دوست داشتن و تشکر از خداوند متعال که منعم حقیقی و رزّاق علی الاطلاق است برهمگان واجب ، و دوست داشتن پیامبراعظم(ص) که رحمت الهی و واسطه فیض است لازم می باشد ، محبت و مودت اهل بیت وی هم بر اساس قرآن مجید از خواسته های خدا ورسولش می باشد زیرا در سوره شوری آمده است:« قُل لا اَ سئَلُکُم عَلَیه اَجراً الّا المَوَده فی القَربی» بگو من هیچ اجر وپاداشی (در برابر رسالت خود ) از شما نمی خواهم ، جز اینکه ذوی القربای مرا دوست دارید.(69) در حدیث از اهل سنت امده که پیامبر(ص) فرمود :« اَحِبوا اللهَ لِما یَغذوکم و اَحِبونی بحُبِّ الله ِ و اَحِبّوا اهلَ بیتی لِحُبّی » خداوند را از آن جهت دوست بدارید که روزی شما را می دهد و مرا بخاطر خدا و اهل بیت مرا بخاطر من دوست دارید.(70)بنا بر این از این گونه ادله ها چنین استفاده می شود که محبت برخی از افراد بر انسان واجب است: 1 خداوند 2 رسول خدا 3 اهل بیت پیامبر(ص) و از طرف دیگر محبت از خود آثار و لوازمی دارد و این آثار و لوازم قابل عمل است مگر انکه با دلائل شرعی معارضه داشته باشد ، از آثار محبت می توان موارد ذیل را بر شمرد: 1- اطاعت و انقیاد از محبوب 2- زیارت محبوب 3- تکریم وتعظیم محبوب 4- بر آورده کردن حاجت های محبوب 5-دفاع از محبوب به انحای مختلف 6- حفظ آثار محبوب 7-حزن وانوده در فراق محبوب همانند حزن یعقوب در فراق یوسف8-بوسیدن آنچه به او مرتبط است 9- بر پایی مراسم جشن و مولودی خوانی در میلاد محبوب .لذا بر پایی سوگواری و اقامه عزا داری و اشک ریختن جلوه ای از جلوه های محبت به محبوب است .
بنا وساختمان بر قبور
صلوات بر پیامبر (ص)
دفاع ازبنی امیه
از دیدگاه وهابی ها موّحد حقیقی و مسلمان واقعی وهابیون هستند اما سائر مسلمین معنای صحیح توحید را نفهمیدند لذا یا کافرند و یا دچار شرک وبی ایمانی شده اند . رهبران این گروه بار ها مسلمانان را با نام های مشرک ، کافر ، مرتد و غیره خوانده است . سید محسن امین آورده است :«محمد بن عبدالوهاب در رسالة کشف الشبهات متجاوز از بیست وچهار بار مسلمانان را(جزوهابیان) مشرک خوانده است و بالغ بر بیست و پنج فقره مسلمانان را کافر، بت پرست، مرتد، منافق، منکر توحید، دشمن توحید، دشمنان خدا، مدعیان اسلام ، اهل باطل، نادانان و شیاطین خوانده و چنین گفته که کافران نادان و بت پرستان ، داناتر از اینگونه مسلمانانندو شیطان پیشوای ایشان و سر سلسله آنان است و تعبیراتی دیگر زشت تر ودور از نزاکت وادب» .(92) همو در جای دیگر می نگارد: وقتی سعود بن عبدالعزیز که از هم پیمانان و همکاران محمد بن عبدالوهاب بود در مکه آمد و سخرانی ایراد کرد چنین گفت:« همه مسلمانان جز وهابی ها مشرکند و با پیروی از آئین وهابیت مسلمان می شوند ما مردم و تمام قبائل را با این شمشیر به اسلام فرا می خوانیم» .وی می افزاید:« خداراسپاس بگوئید که شما را از شرک نجات داد و به اسلام هدایت کرد و من شما را دعوت می کنم که تنها خدا را بپرستید و از شرکی که گرفتارش شدید دست بکشید».(93) محمد بن عبدالوهاب عباراتی دارد که به خوبی فهمیده می شود وی معتقد به کفر تمام مردم قبل از خودش و دعوتش بوده است و تنها او بوده که معنای توحید را فهمیده و اورده است او می گوید:«... من در آنوقت معنای لا اله الّا الله را نمی دانستم و نیز دین اسلام را نمی فهمیدم ، قبل از این خیری که خداوند بر من منّت گذاشت . و نیز در بین مشایخم هیچ کس وجود نداشت که این معنا را درک کند . پس هر کس از علمای عارض گمان کند که معنای لااله الّا الله را فهمیده و یا معنای اسلام را قبل از این وقت شناخته ، یا گمان کرده که احدی از مشایخ این معنا را فهمیده اند، دروغ وافتراء بسته و امر را بر مردم مشتبه کرده است و خودش را به چیزی نسبت داده که در او نیست» .(94) محمد بن عبدالوهاب نسبت به مسلمانان معاصر نیز همین نگاه را دارد و آنها را بت پرست و بد تر از مشرکین قریش می داند و می گوید: « بسیاری از اهل این زمان از خدایان پرستیده شده به جز هبل ویغوث و نسر ولات وعزّی و منات را نمی شناسند . اگر فهمی درستی داشتند می فهمیدند مقاماتی که امروزه پرستیده می شود ، از بشر ودرخت وسنگ ونحو این ها از خورشید وماه و ادریس وابو حدیده و نحو این ها ، از قبیل عبادت همان بت ها است ».همو در جای دیگر می گوید:«درجة شرک کفار قریش ، بسیار پایین تر از شرک مردم امروز است ».(95) محمدبن عبدالوهاب حتی کسانی را که از آئین او پیروی می کردند و وهابی شده بودند اما قبلا فریضه حج را بر مبنای معتقدات سابقش انجام داده بود می گفت : حج نخست شما در حال شرک بوده وباطل است لذا دستور می داد دوباره حج را انجام دهندو هم چنین به کسانی که تازه وارد آئین وهابیت می شدند دستور میداد که بعد از ادای شهادتین ، شهادت سوم را نیز بر زبان جاری سازد و آن اینکه این شخص اقرار نماید که قبلا کافر بوده وپدر و مادرش نیز نیز در حال کفر درگذشته اند و بگوید فلان وفلان (عده ای از علمای بزرگ را نام می برد) نیز کافر بوده اند و اگر این پیروان تازه وارد این شهادت سوم را نمی گفتند آنان را به قتل می رساند.(96) او بار ها می گفت غیر از وهابیان بقیه مسلمانها چه بخواهند ویا نخواهند مشرک بوده و خون ومال شان مباح است بلکه شرک مسلمانان بدتر و زشت تر از شرک کسانی است که از پیامبران خود خواستند که برای شان بت قرار دهند (97) و همینطورحال اینها از مشرکین دوران پیامبر(ص) بدتر است لذا او می گوید: «هنگامی که این مطلب را دانستی و دانستی آنچه را که اکثر مردم بر آنند ، می فهمی که کفر و شرک افراد این زمان بیشتر از مشرکینی است که پیامبر (ص) با آنان به قتال پرداخت ».(98) لذا امروزه پیروان او نیز کسانی را كه( اعم از شيعه وسني) ديد گاه هاي او را قبول ندارند تفكيرو مسلمانان را به راحتی متهم به شرك بت پرستی نموده واعمال آنان را همانند اعمال مشركين می داند و این قضیه در ایام مراسم حج کاملا مشهود است ،در صورتي كه بزرگان امامیه و ائمه اهل سنت به ويژه ابو حنيفه ،تكفير اهل قبله را جايز نمي شمارند.در نشريه پگاه آمده است :
در تعاليم وهابيون مسلمانان به دو گروه مسلمين واقعي ومسلمين دروغي تقسيم شده اند، وهابيون خود را پيروان حقيقي پيامبر (ص) وفرقه هاي ديگر سني ، به ويژه شيعيان را به عنوان بدعت گذار و رافضي تلقي مي كنند. علماي وهابي جهان رابه دو گروه موحدين و مشركين يا بدعت گذار تقسيم كرده اند . اين دسته بندي تعصب آميز نشان مي دهد وهابيون هرگز گرايش هاي ديگر اسلامي را تحمل نخواهد كرد . در كتب ، فتاوي و نوارهاي سخراني آنان ، كساني كه تعاليم وهابيت را نمي پذيرند ، در بهترين حالت به عنوان منحرف يا ضاله ودر بد ترين حالت كافر معرفي شده اند .(99) وهابي ها چندين بار در طول سده بيستم نفرت خود را از مسلمين اعلام داشته كه با ابزار اين تنفر باعث شد پيمان هاي با قدرت هاي غير اسلامي بندد به عنوان مثال عبد العزيز بن مسعود از سال 1902 تا 1953 حكومت را در دست داشت زماني به سنت جان (عبد اللّّه) فيلبي ، رابط وزارت امو خارجه بريتانيا گفته بود كه او مسيحيان را برتر از مسلمانان غير وهابي ميدانند . او توضيح داده بود كه مسيحيان بر اساس دين خود عمل مي كنند امّا مسلماناني كه استنباط وهابيان در باره توحيد پيروي نمي كند به گناه شرك آلوده اند به عبارتي ديگر يك مسيحي بهتر از يك مسلمان غير وهابي است.(100)
فرقة وهابيت از همان زمان ظهورش نسبت به شيعه مواضع تند و افراطي داشته است ، بطوريكه در اين مسير تاريخي خون هزاران شيعه ريخته شد ، خانه ها ويران واموال شان به غارت برده شد ، بي حرمتي ها نسبت به مقدسات شان روا داشته شد و الفاظ و تعابيري مانند مشرك، كافر، خوارج و روافض عليه شان بكار برده شد ، فتا واي شديد اللحني از طرف علماي وهابيت صادر ،واتهامات نا روایی بر شيعه وارد شد.سلطان الواعظين در شبهاي پيشاور به نقل از ابن تيمه در كتاب منهاج السنه ميگويد: «شيعان به مساجد اعتنايي ندارند ، مساجد انها خالي از جمعيت مي باشد نه جمعه ونه جماعات در مسجد بر پانمي كنند واگر گاهي نماز بگذرانند فرادا مي خوانند».وي به نقل از همان منبع مي افزايد: «شيعيان مانند مسلمانان به حج بيت الله نمي روند بلكه حج آنان زيارت قبور ميباشد ، ثواب حج قبور را از حج خانه خدا بالاتر مي دانند بلكه كساني را كه به حج قبور نمي روند سب ولعن مينمايند . شيعيان سگ هاي خود را بنام ابابكر و عمر مي نامند و پيوسته آنها را لعن مي نمايند».(101)در كتاب وهابيان علي اصغر فقيهي به نقل از وهابيون امده است:«سفري كه مشركين وكفار به اماكن بزرگ وقبور معظم خود مي نمايند همان حج ايشان است و قصد شان از خضوع وتضرعي كه نزد قبور بجا مي اورند ؛ همان است كه مسلمانان براي خدا انجام مي دهند . اهل بدعت وضلالت از مسلمانان و از جمله رافضيان (شيعيان) به همين گونه ميباشند كه سفر به مشاهد و قبور امامان خود را حج مي نامند ، اين فرقه سفر بسوي قبر پارهاي از مخلوقان خدا را ، حج اكبر وحج بيت الله الحرام را حج اصغر مي نامند.(102)عبدالعزيز نامهاي به فتحعليشاه پادشاه ايران مي نويسد و درآن از فتحعليشاه و سائر عجميان ميخواهد كه از عقايد شيعي توبه كنند و در غير اين صورت مشرك خوانده خواهند شد و هشدار مي دهد كه به همان سرنوشت كه اهالي كربلا گرفتار گرديد دچار خواهند شد كه تر جمه نامه بدين قرار است:اعوذبالله من الشيطان الرجيم، بسم اله الرحمن الرحيم ، مِن عبدالعزيز امير المسلمين الي فتحعليشاه مَلِك عجم انكه چون بعد از رسولخدا محمد ابن عبدالله(ص) شرك وبت پرستي در امت شيوع يافته بود چنانچه مردم بقعات كربلا ونجف ، پيش قبور كه از گِل و سنگ و ساخته ايشان است بخاك مي افتادند وسجده مي كردند و عرض حاجات ميداشتند و اين اضعف عباد الله ،چون ميدانست كه سيدنا علي وحسين به اين افعال راضي نيستند، كمر همت به تصفيه دين مبين اسلام بست و به توفيق حق تعالي ، نواحي نجد واكثر بلاد عرب ر ااز آلايش ها پاك ساخت ، خدمه و سكنه كربلا كه بنا بر اغراض نفساني منع پذيرش بودند طرح ، منحصر در فنا واعدام شان دانست ، لهذا فوجي از غُزات به كربلا فرستاده شد چنانچه معلوم شده باشد سزاي لايق بدي شان، داده شد . اگر مَلِك عجم بدين عقيده باشد بايد كه از آن توبه كند زيرا هركس كه به شرك وكفر اصرار ورزد بدو آن خواهد رسيد كه به سكنه كربلا رسيد. والسلام علي من تبع الهدي.(103)
ديدگاه وهابيت نسبت به شيعه در عصر حاضر
در عصر حاضر وهابيون نسبت به شيعه از مواضع يكسان بر خوردار نيستند بلكه نظرات شان متفاوت اند عده اي از انها همانند متحجرين سابق نسبت به شيعه متعصب بوده و شيعه را مشرك مي خوانند و گروهي ديگر از انان معتدل تر به نظر مي رسد، همان طور كه ايت الله مكارم در كتاب وهابيت بر سر دو راهي اورده است:
وهابيون دو قشر ند:
2.قشر معتدل، كه بيشتر از نسل تحصيل كرده وجوان تشكيل يا فته است و حتي بعضي از اساتيد و علماي بزرگ با انان هماهنگ هستند، داراي ويژه گي هاي ذيل اند:
الف: مسلمانان را متهم به شرك نمي كنند واز خون ريزي بيزارند، به عقايد ديگران احترام مي گذارند وبر چسپ و بدعت بر ديگران نمي زنند0
ب: از گفتمان منطقي ودوستانه بين مذاهب ، استقبال ميكنند و گوش شنوايي براي شنيدن سخنان ديگران دارند و كتب ديگران را مطالعه ميكنند .
ج:مظاهر جديد و مثبت زندگي امروز را كه دليلي بر حرمت آن در قران و سنت نيست بدعت نميشمارد.
د: به زنان اجازه ميدهند كه با حفظ حجاب وموازين عفت به تحصيل علم و فعاليت هاي مفيد اجتماعي بپردازند.
ه: و در يك كلمه ضمن تجديد نظر در افكار خشونت آميز گذشته، حاضر به تعامل با سائر فِرق اسلامي جهان هستند.(104)
حتي نويسندگاني از خود وهابيون كتاب هاي مبني بر انتقاد از فتواهاي تند وتيز شيخ محمد(رهبرشان)نوشته اند از جمله «حسن بن فرهان مالكي» در كتاب «داعية و ليس نبية» كه نقدي است بر كتاب شيخ محمد مينويسد:شيخ محمد ابن عبدالوهاب در مورد شيعيان با تندي و تيزي پيش رفته ميگويد: «كسي كه در كفر شيعه شك كند كافراست»(105) در حال كه ابن تيميه با آن غلو و عداوت كه نسبت به شيعه داشت آنها را مسلمان _ هرچند اهل بدعت!_ ميشمرد و با صراحت ميگويد كافر نيستند اما شيخ در اين زمينه بسيار افراط كرده است .(106) و هم چنين در تاريخ2/4/1419هـ.ق، بيانيهي هيئت علماي بزرگ سعودي كه بزرگترين آنها عبدالعزيز عبدالله بن باز بود به همراي 20 نفر از علماي طراز اول وهابي معتدل صادر شد؛ حكايت از اعتدال شان دارد كه مواد بيانيه در« كتاب وهابيت بر سر دو راهي» تلويحا بدين شرح آمده است :
الف: تكفير كردن كسي يك حكم شرعي است كه بايد ديارش از سوي خدا ورسول او تعيين گردد لذا جايز نيست كه كسي را تكفير كنيم مگر اينكه دليل روشني از كتاب و سنت بر كفر او گواهي دهد.
ب:آنچه از نسبت اين عقيده باطل (نسبت شرك به مسلمين) حاصل شده و مي شود مانند: مباح شدن خون و عرض وآبروي مردم و به غارت رفتن اموال و منفجر كردن خانه ها و وسائل نقليه و مراكز اداري و تجاري حرام وگناه است.
ج: اين مجلس با توجه به دو مورد فوق به تمام مردم جهان اعلام مي نمايد كه اسلام از اين كوته عقيده هاي باطل بيزار است و چنانچه اين اعكمال در بعضي جاها صورت گيرد عمل جنايتكارانه محسوب مي شود.(107)
اما در يك تقسيم بندي ديگري ، وهابيت را به سه گروه تقسيم كرده اند: گروه افراطيون ، گروه سنت گرا و گروه روشنفكران ترقيخواه ، كه هر كدام نظر خاصي نسبت به سائر فرقه هاي اسلامي و بويژه شيعه دارند ، فؤاد ابراهيم در نشريه پگاه چنين آورده است: با اينكه تشخيص علماي وهابي ميانه رو از افراطي بسيار دشوار است ميتوان گرايشهاي مختلف وهابي را از يكديگر تميز داد وبر سه گروه تقسيم كرد:
1- افراطيون: اين گروه كه شيخ بن جبيرين ، شيخ عبدالمحسن العبيكان، شيخ ناصر العمر ، شيخ الهذيفي و بسياري از علما از ان جمله اند كه از اين طيف حمايت ميكنندو براي حصول اهداف خود شيوه هاي خشونت اميز را بكار مي گيرد و خاندان سلطنتي سعودي را فاسد وبي لياقت ميپندارد.از نظر انان مقامات سعودي نبايد به شيعيان اجازه دهند اعمال بدعت اميز خود را بجاي اورند وبا انان را به قتل برسانند،تبعيد وسركوب كنند ويا وادار به ترك عقيده نمايند.يكي از كارگران وهابي شركت نفتي ارامكو عربستان از شيخ بن جبيرين پرسيد ايا غذا خوردن يك وهابي با كارگران شيعه سر يك ميز جايز است؟شيخ بن جبيرين جواب داد:سعي كنيد از انان دوري كنيد وجاي تان را تغير دهيد،شما سعي كنيد بطلان وكذب بودن عقايد و مخرب ومنحرف شان را اشكار كنيد وسپس انان را متقاعد سازيد تا حقانيت مباني عقيدتي وهابيت را بپذيرند و دست از عقايد موهوم خود بردارند واگر مقومت كردند بايد به عقوبت خود برسند وكشته شوند.بن جبيرين در مورد حكم فقهي مربوط به پرداخت زكات به خانواده هاي نيازمند شيعه در عربستان خاطر نشان كرد:علماي وهابي در كتب فقهي خود پرداخت زكات به كفار وبدعت گذاران را منع كرده اندو از ان جا كه روافض جزو كفار محسوب مي شوند نبايد زكات به انان تعلق گيرد.شيخ ناصر العمر،از سلفي هاي تند رو و مشهور با تاكيد بر سازش ناپذير تشيع و تسنن، به شدت سازش ومصالحه شيعه وسني را مورد حمله قرار داد. وي در اين رابطه اظهار داشت:اختلاف ما با روافض (شيعيان) فقط به مباحث فرقهاي محدود نمي شود ،اختلاف ما در مورد مسائل بنيادين و اساسي ديني است و نه بخشهاي از دين.در واقع هيچ نقطه مشتركي بين ما وشيعيان وجود ندارد.العمر در پاسخ به همايش گفتگوي مذاهب كه ژوئن 2003 در رياضي برگزار شد از شركت كنندگان خواست روافض (شيعيان) را به اسلام واقعي و پيروي از شيعه اهل سنت دغوت كنند.(108) وي مي افزايد:وب سايت مشهور وهابيون،خطبه هاي نماز جمعه مسجد النبي مدينه را كه به امامت شيخ الهذيفي در سوم مارس 1998 و با حضور رئيس جمهور پيشين ايران اقاي هاشمي رفسنجاني ايراد شد،تحت عنوان«يهوديان،مسيحيان و روافض را از عربستان اخراج كنيد» منعكس نمود. شيخ الهذيفي با تقبيهح وسر زنش حاويان سازش و مصالحه شيعه و سني تصريح كرد:«چگونه شيعه وسني مي تواند با يك ديگر سازش كنند در حالي كه اهل سنت با تمسك در قران و سنت نبوي دين را زنده نگهداشته و تكريم نمودند،در حالي كه روافض (شيعيان) بطور علني به اصحاب پيامبر(ص) اهانت نموده واسلام را نابود كردند. تا زماني كه شيعيان عقايد خود را ترك نگويند و به اسلام حقيقي نگروند، ما قدمي به سوي انان بر نخواهيم داشت. خطر شيعيان براي اسلام بيش از يهوديان و مسيحيان است و هرگز نبايد به انان اعتماد كرد. بنا بر اين مسلمين بايد با نهايت احتياط با انان بر خورد كنند.(109) به نظر مي رسد اين طيف همان گروه متعصب كه به«نام جمعيت اخوان» ياد مي شود باشد كه اين گروه در زمان عبد العزيز ال سعود در مكه پديد امدند و به قبائل نجد نيز سرايت كرد. در ابتدا اين ها گروهي از جوانان مذهبي بودند كه تحت تاثير افكار محمد بن عبدالوهاب قرار گرفتند وبراي پياده كردن اسلام راستين به عقيده خودشان قد علم كردند وخودشان را از مبلغين جان بر كف وها بيت دانسته و شب وروز براي پيشبرد اهداف وهابيت تلاش ميكردند گويا خودشان را در اين مسير وقف كرده بودند. اين گروه همان هاي هستند كه مغز استخوان وهابيت خوانده مي شوند وحكم پليس مخفي و مبلّغ افتخاري مذهب وهابي را دارند و از بوسيدن حرم رسول اكرم(ص) جلو گيري مي كنند در واقع آنها مجري برنامه هاي وهابيت هستند.(110) انها به حدي در وهابيت ممحض بودند و در اين مسير سخت گير بودند كه حتي از عبدالعزيز رو گردان شدند و او را از دين وهابي بر گشته خواندند و ايراد هايي بر او گرفتند كه از جمله ايرادات شان اين بود:
1.شيعيان احسا و قطيف بايد مجبورا از مذهب شان دست برداشته و مذهب اهل سنت را بپذيرند.
2.اعلان جهاد عليه عراق و شيعيان صادر گردد.
علماء نجد كه كه طرفدار ابن سعود بود در پاسخ اخوان چنين نوشت:در بارة را فضيان فتوا ميدهيم كه امام (ابن سعود) انان را وادار كند كه بر اسلام بيعت كنند و از اظهار شعار هاي دين خود ممنوع گردنند و همچنين بر امام لازم است كه بر نايب خود در احسا دستور دهد كه شيعيان ان جا را نزد شيخ ابن بشر(از علماي وهابي)حاضر كند تا با او با به دين خدا و رسولش بيعت كنند و انان را مجبور نمايند صلحا و اهل بيت را براي قضاي حوائج شان نخوانند و ديگر بدعت ها را از قبيل اجتماع براي به پاداشتن مأتم (ظاهرا مقصود عزاداراي عاشوراست) و مراسم ديگر كه مربوط به شعار مذهب شان مي باشد ترك كنند و از زيارت مشاهد و قبور ممنوع گردند و وا دار گردند كه در اوقات پنج گانه در مسجد گردايند و اگر محل هاي معيني براي بپا دا شتن بدعت هاي خود دارند خراب گردد، هر كه از شيعه احسا از قبول اين امور سرباز زنده از بلاد مسلمانان بيرون رانده شود و رافضيان قطيف را نيز ابن بشر به ان چه در بارة راضيان احسا گفته شد ملزم سازند.در باره رافضيان عراق كه در باديه نجد با مسلمانان (وهابيان) اميزش دارند فتوا مي دهيم كه امام ابن سعود انان را از داخل شدن در سرزمين مسلمانان باز دارد.(111)
فؤاد ابراهيم در باره دو گروه ديگر مي گويد:
2.سنت گرا: علماي نسل قديم نظير «شيخ بن با ز، شيخ محمد بن عثيمين » و برخي از نئو سلفي هاي نظير « شيخ صفار الحوالي » به اين گروه تعلق دارند. علماي سنتي وهابي از جدليون پيروي مي كنندو ديدگاه و مواضع خصومت اميز انان نسبت به شيعيان از ديدگاه هاي خدلي نشأت مي گيرد، گروه مذكور با قتل و اخراج شيعيان از كشور و مجبور كردن انان به پذيرش وهابيت موافق نيستند، چرا كه اين اقذامات به بي نظمي و هرج ومرج مي انجامد. از نظر انان شيعيان را بايد به ترك عقايد و اعمال بدعت اميز تر غيب نمود.
3. روشنفكران ترقي خواه : اين دسته امثال«عبد الله حميد، عبد الله صبيح، عبدالعزيز قاسم و عبدالعزيز الخدر» را در بر مي گيرد ايده هاي ترقي خواهانه و سازش كارانه را تر ويج مي كنند. گد چه حضور اين طيف در عرصه ديني و اجتماعي چنداي پر رنگ نيست، ولي گرايش مذكور به سرعت در حال گسترش است به عنوان مثال«الحميد» مفاهيم حقوق بشر را بر مبناي برداشت و تفسير متفاوتي از اسلام وهابي اشاعه مي شود ، وي معتقد اسلام است بر پايه عدالت و ازادي استوار شده است و اين دو ركن اساسي در گسترش اسلام نقش عمده اي ايفا نموده اند . (112)وي مي افزايد الحميد كه يكي از افراد اين گروه است در اين رابطه چنين مي نويسد:امويان و عباسيان عدالت و ازادي را در قلمرو خود گسترش ندادند ، بلكه ير عكس انان اهل كتاب را از حقوق خود محروم كردند و اسلامي را كه انان به مردم تحميل كردند از وحي و پيامبر (ص) نشأت نمي گرفت . حكومت هاي عربي و جنبشهاي سلفي معاصر ، و ارث امويان و عباسيانند و شيوه انان را در پيش گرفته اند و ان را اسلام ناب مي نامند . وي مي افزايد : حكومت هاي كشور عربي از اين حقيقت غافلند كه دولت هاي سركوب گر و مستبد سقوط خواهند كرد ، زيرا سركوب ازادي بر خلاف سرشت بشري است و جنبشهاي سلفي نيز فراموش كردهاند كه هر فرقه اي كه رابطه نزديك بين اسلام ، ازادي و عدالت را به درستي درك نكند از دين الهي منحرف شده است . بدين ترتيب تا زماني كه ازادي انديشه و بيان و عدالت وجود نداشته باشد ، نهاد هاي جامعه مدني شكل نخواهد گرفت . با نقض ازادي هاي اوليه فردي نظير سركوب بدعت گذاران (شيعيان) ، نظير سركوب بدعت گذاران (شيعيان) ،فضای صلح آمیز جامعه در هم شکسته می شود و زمینه برای فرقه گرایی فراهم گردد .(113)
نتیجه:
آنچه به نظر می آید وهابیان یک گروهی افراطی ومتعصب است که با برداشت های خشک و جامدانه شان از دین اسلام و همچنین اصرارو تحمیل آن برداشت را بر آیات قرآن، با سائر مسلمین در مسائل خداشناسی ، توسل ، زیارت ، شفاعت ، تبرک قبور اولیای الهی و....فاصله بیگرند وآنان نه تنها به ندای وحدت قرآنی و اتحاد اسلامی مسلمانان پشت پا زدند ؛ بلکه با احیای روحیه ای خشونت و تعصب ، پا به میدان گذاشته و با شمشیر تکفیر مخالفان اقدام به حذف دیگران از جامعة اسلامی و راندن آنان به جمع کفار نمودند ، وهابیان با نداشتن روحیه ای تعامل و گفتمان و عدم مبنای معقول و پویا برای دنیا،دچار سرخوردگی و مشکلات تئوری شدند لذا امروزه فرقة وهابیان از موضع یکسان برخوردار نیستند و در بین آنها گروه های به وجود آمده است که علیرغم اساس تفکر واندیشه ای اصیل وهابیت، جمود و افراط گری گذشتگان را مورد نقد قرار داده و برای تعدیل دیدگاه ها و همگام شدن با دیگران تلاش می کنند.
پي نوشت ها :
1. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات ،ص273به نقل از مجموع فتاوی بن باز ج2 ص549.
2. امین ، محسن، تاریخچه ، نقدوبررسی عقاید و اعمال وهابی ها ، مترجم ؛ سیدابراهیم سیدعلوی ، ص211
3. همان ، ص153.
4. چالش هاي فكري وسياسي وهابيت،ص31، بنقل از جزيرةالعرب في القران العشرين ، ص341.
5. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات ،ص308به نقل ازجامع الاصول ج1 ص10و11
6. همان
7..همان
8. نقدوبررسی عقاید و اعمال وهابی ها،ص 120.
9. همان .
10.همان ، ص135.
11. همان،ص136.
12. همان ،ص135
13. چالش هاي فكري واساسي وهابيت ص31، نقل از كتاب التوحيد ،،ص157
14. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات ،ص241 به نقل از الفتاوی ج5 ص192.
15. چالش هاي فكري و سياسي وهابيت ،ص 27، نقل از كتاب التوحيد ، ص157 .
16. همان .
17. حسینی طهرانی ، سیدمحمدحسین ، امام شناسی ج5، ص161.
18. همان ص159.
19. سبحانی ، جعفر آیین وهابیت ،صص285.291.
20. سبا ء :10.13 ؛نمل: 38.40 ؛ كهف : 65 ؛ نمل : 15و16 ؛ جن : 26و27 ؛ آل عمران: 41.
21. چالش هاي فكري واساسي وهابيت ص 31، نقل از مخالفة الوهابية للقران والسنة ، ص 15 .
22. یوسف/ 93و96.
23.بقره/60
24. نمل/16و19
25. آل عمران/49
26. نقدوبررسی عقاید و اعمال وهابی ها،ص 150 به نقل از خلاصه الکلام...ص230
27. نقدوبررسی عقاید و اعمال وهابی ها ،ص،150
28.منهاج السنه ج4 ص 5و6
29. مائده / 55
30. چالش هاي فكري و سياسي وهابيت ،ص 17 به نقل از مختصر منهاج السنه،ج 2،ص611.
31. عبدالحسين، اميني ، الغدير ، قم، دارالكتب الاسلاميه، 1366،چ2،ج3،صص156و157.
32. شوري / 23
33.چالش هاي فكري و سياسي وهابيت ،ص 17 به نقل از مختصر منهاج السنه،ج1،ص352
34. الغدير، ج3، صص156و172.
35همان ص499.
36. چالش هاي فكري و سياسي وهابيت ،ص 48 به نقل از الرد علی الاخنایی ص52.
37. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات ،ص500 به نقل از اللجنة الدائمه للبحوث العلمیه والافتاء ، رقم فتوا 423.
38. امینی ، عبدالحسین ، الغدیر، مترجم زین العابدین قربانی، ج5 ص158،
39. همان ص 161.
40. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات ،ص 506 به نقل از المواهب اللدنیه بالمنح المحمدیه ، قسطلانی ج3، ص405.
41. همان به نقل از شفاء السقام، ص184.
42. سبحانی ،جعفر، گزیده راهنمای حقیقت، ص76، به نقل از صحیح مسلم ،3/63کتاب الجنایز.
43 . چالش هاي فكري و سياسي وهابيت ،ص32 ، نقل از ال فقه علي المذهب الاربعه ف ص 540 .
44. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات ،ص 490به نقل ازالمجموعه الرسائل والمسائل ج1ص14.
45. همان ، به نقل از همان ص17.
46. همان ، به نقل از تطهیرالاعتقاد ص14.
47. روم/47
48. حدید/11.
49. برگزیده راهنمای حقیقت ، ص64.
50. چالش هاي فكري و سياسي وهابيت ،ص32 ، نقل از سرگذشت وهابيت ، چ 1 ، ص 16 .
51. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات ،ص494.
52. همان ، ص496
53. همان ص495.
54. نقدوبررسی عقاید و اعمال وهابی ها،ص 333.
55. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات، ص 498.
56. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات ،ص400به نقل از المنتقی من فتاوی الشیخ بن فوزانج2ص54وفتاوی البانی ص432.
57. الغدیر، مترجم زین العابدین قربانی، ج5 صص160 و161
58. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات ،ص415 به نقل از وفا الوفاء ج4ص1372
59. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات ،ص439به نقل از مسند احمد ج7، ص303ح25243.
60. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات ،ص433.
61. لسان العرب ج10 ص390
62. یوسف/93
63. بقره/ 248
64. چالش هاي فكري و سياسي وهابيت ،ص59 به نقل از الجامع الصحیح (صحیح بخاری) ج1، ص456و المسند ج5 ص430ح 18573.
65. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات ،ٌ459به نقل از زیارة القبور ص156 و الهدیة السنیه ص42.
66. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات ،ص449
67.گزیده راهنمای حقیقت ص ، 68
68. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات ،ص622به نقل از اللجنه الدائمه من الفتوی ، رقم 1774.
69. شوری / 23.
70. رضوانی ، علی اصغر، شیعه شناسی وپاسخ به شبهات، مشعر ج2 ، ص566به نقل از مستدرک حاکم ج3 ص194.
71. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات ،ص578به نقل از اللجنه الدائمه من الفتوی ، رقم فتوی 7210
72. حج/32، نور/36 و شوری / 23.
73. عبدالسلام ، عمر, مخالفت وهابیت با قران وسنت ، ص به نقل از تاریخ الاسلام ذهبی وفاء الوفا سمهودی
74. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات ،ص 583.
75. نقد وبررسي وهابي ها، ص155 .
76. وحيدي ، س.م.نگرشي بر هابيت ، ص 60
77. عسکری ، سید مرتضی، صلوات بر محمد وال محمد،ص1، بنقل از مسند احمدج1 ص201وسنن ترمذی کتاب دعا ج13صص62و63.
78. همان به نقل از سنن ابن ماجه ص200.
79. هما ن به نقل از کنزالعمال ج1 ص439.
80. شیعه شناسی وپاسخ به شبهات ، ج2 ، ص252.
81. همان .
82. ،سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات ،ص158.
83. همان ص159.
84. همان به نقل از تاریخ یعقوبی، ج2
85. همان،ص160به نقل از منهاج السنه ج2، ص226.
86. همان به نقل ازکامل ابن اثیر ج3 ، ص301؛ تاریخ طبری ، ج4 ص252؛ البدایه و النهایه ج8، ص 209.
87. همان به نقل ازکامل ابن اثیر ج3 ، ص298؛ تاریخ طبری ، ج4 ص254.
88. همان ص530 به نقل از منهاج السنه ج8 ص238.
89. همان . به نقل از منهاج السنه ج4 ص 130.
90. همان 530.
91.همان ص 180
92 .تاريخچه نقد وبررسي وهابي ها ، ص162.
93. همان ، ص163.
94. سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات ،ص 311 به نقل از الدررالسیه ج 10 ص51.
95. همان ، ص317به نقل از الدررالسنیه ج1صص117و120.
96. تاريخچه نقد وبررسي وهابي ها ، ص163 .
97. همان ، ص162.
98. همان ،ص317به نقل از الدرر السنیه
99. فؤاد ، ابراهيم ، هفته نامه پگاه ، ش 226 ، 4اسفند 1386 ، ص 14.
100. الگار ، حامد ، وهابگيري ، ترجمه احمد نمايي ، ص 27.28 .
101. سلطان الواعظين ،محمد، شب هاي پيشاور، صص336و343بنقل از منهاج السنه ج 1 صص11و13.
102. وهابيان ، ص117.
103. همان ص332.
104. مكارم شيرازي ، ناصر ، وهابيت بر سر دو راهي ، ص137.
105. حسن بن فرهان،مبلغ نه يك پيامبر، ترجمه سيد يوسف مرتضوي ، به نقل از الدررالسنيه، ج10ص51.
106. همان ص119.
107. وهابيت بر سر دو راهي ، صص177و178.
108. فؤاد،ابراهيم،هفته نامه پگاه، ش226،4اسفند 136،ص 14
109. همان،
110. س.م .وحيدي، نگرشي بر وهابيت ،ص79
111. وهابيان،ص 458و459
112. فؤاد ، ابراهيم ف هفته نا مه پگاه ، ش226 ، 4 اسفند 1386 ، ص 14.
113. همان
1.قرآن كريم
2.ابن منظور، محمدابن مکرم ، لسان العرب ، بیروت چاپ سوم1414 ه.ق.
3.ابن هشام ، سیرت رسول الله ، ترجمه رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی ،تهران ، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، چاپ سوم1377.
4.اسد علي زاده ، اكبر : چالش خاي فكري و سياسي هاي وهابيت ، قم ،مركز پژوهش صدا وسيماي اسلامي ، چاپ دوم 1386.
5.الگار ، حامد : وهابيگري ، ترجمه احمد نمايي ،مشهد ،بنياد پژوهش هاي اسلامي ، 1387.
5.امين ، سيد محسن : تاريخچه ، نقد وبررسي وهابي ها ، ترجمه سيد ابراهيم سيد علوي ،تهران ، امير كبير ،چاپ چهارم 1376.
6.اميني ، الغدير ، عبدالحسين، قم، دارالكتب الاسلاميه،چاپ دوم، 1366 - 4
7.امینی ، عبدالحسین ، الغدیر، مترجم زین العابدین قربانی، تهران، بعثت، چاپ اول1386
8. حسینی تهرانی ، سیدمحمدحسین ، امام شناسی ، مشهد ، علامه طباطبایی1426.
9.رضوانی ، علی اصغر، سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات ، قم ، مسجدمقدس جمکران ، چاپ ششم، 1388.
10.رضوانی ، علی اصغر، شیعه شناسی وپاسخ به شبهات ،تهران ، مشعر، چاپ دوم1388.
11.سبحانی ، جعفر آیین وهابیت ، قم، دفتر انتشارات اسلامی ،چاپ ششم 1373.
12.سبحانی ، جعفر ، گزیده راهنمای حقیقت، تهران ، مشعر، چاپ اول 1386
13.سلطان الواعظين ، محمد : شبهاي پيشاور ، تهران ، دار الكتب ، آخوندي ، چاپ اول .
14. صالحی ، سیدعباس ، هفته نامه پگاه ، قم ، موسسه فرهنگی پاسدار اسلام . ش 226 ، 4اسفند 1386.
15. عبدالسلام ، عمر, مخالفت وهابیت با قران وسنت
16.عسکری ، سید مرتضی، صلوات بر محمد وال محمد،ص
17.فقيهي ، علي اصغر : وهابيان ،تهران ، اسماعيليان ، چاپ دوم 1364.
18 . مالكي ، حسن بن فرحان : مبلّغ نه يك پيامبر ، ترجمه سيد يوسف مرتضوي ، قم، اديان ، چاپ اول 1386.
19. مكارم شيرازي ، ناصر : وهابيت بر سر دوراهي ،قم ، مدرسة الامام علي (ع) چاپ اول 1384.
20. وحيدي ، س ، م ، نگرش بر وهابيت ، بيا مكتب اهل بيت ، چاپ اول 1373.
21. نشريه فرهنگ پويا ، فضلنامه فرهنگي ، اجتماعي ، سياسي ، نشريه دانشجويي پويا ، قم ،
/ع
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}